هلیای مامانهلیای مامان، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 30 روز سن داره

♥دل نوشته هایی برای دخترم♥

مبارک باشه

سلام دختر گلم   خوبی عزیزم؟ در چه حالی؟ روزا که تو دل من همش داری گل کوچیک بازی میکنی  الهی فدات شم دخملی من امروز 5ماهت تموم میشه و وارد 6 ماهگی میشی وای اصلا باورم نمیشه خیلی به اومدنت نمونده راستی خانومم امروز روز دختره روزت مبارک  دختر من ...
28 شهريور 1391

دلتنگی

سلام خانوم طلا حال و حوالت چطوله؟ خوفی مامی؟ جات راحته؟ اذیت که نیستی؟ اوه مادری جونم برات بگه که روزای سخت من داره شروع میشه و منم با این سختی ها میجنگم اره دیگه برای داشتن گل دخترم با همه ی نا ملایمت ها میجنگم چی خیال کردی؟؟ حالا دیگه بزرگ شدی و کل رحم منو اشغال کردی واسه همین به معده ام خیلی فشار میاد وقتی غذا میخورم از بس به معده ام فشار میاد قفسه سینم درد میگیره و تا تو قلبم تیر میکشه دیگه بعد از غذا باید به زحمت نفس بکشم حرارت بدنم هم که از دیروز 3 برابر شده دارم میمیرم امشب داشتم یه کم اذیتت میکردم تو هم همچین خوشگل واسم تکون میخوردی راستی دیشب اولین کتک رو از بابا خوردی اخه میدونی چیه؟ بابایی خوابش خ...
26 شهريور 1391

خاطرات دوران جنینی....

شروع: تا چند وقت پیش نبودم اما حالا زندگی مشترکم را شروع کردم و فعلا برای مسکن، رحم را برای چند ماه اجاره کردم........البته به محض تمام شدن مهلت صاحب خانه مرا بیرون می اندازد و تمام وسایلم را هم می گذارد توی کوچه خاطرات یک جنین... اظهار وجود: هنوز کسی از وجودم خبر ندارد .البته وجود که چه عرض کنم .هرچند ساعت یکبار تا می خواهم سلول هایم را بشمرم همه از وسط تقسیم می شوند و حساب و کتابم به هم می ریزد. زندان : گاهی وقت ها فکر میکنم مگه چه کار بدی کردم که مرا به تحمل یک حبس 9 ماهه در انفرادی محکوم کرده اند ؟؟؟؟!!!!!!!!! فرق اینجا با آنجا : داشتم با خودم فکر می کردم اگه قراربود ما جنین ها به جای رحم مادر در...
25 شهريور 1391

شاعرانه

دخترم تاج سرم من و تو هر دو ز يك اغازيم تو همان مادر فرداهايي من همان دختر ديروزينم نقشه ي كهنه ديروزي من نقش فرداي تو نيست خوب ميدانم من با همين چشم نبايد به جهانت نگريست برسي تا به نهايت تا بدان قله اوج كه تو را لايق بود ارزويم اينست كه در اينه فردايي تو نه تو حوا باشي و نه شويت ادم همه انسان باشيم و من ان مادر ديروزي نه كه همان دختر امروز شوم و بر اين فاصله ها با قدم هاي تو پيروز شوم. ...
22 شهريور 1391

خانومی من تو هفته 21

شما چگونه تغییر میکنید؟ (والا من تا الان که همچین تغییر چشمگیری نکردم ) احتمالا شما اين روزها كاملا احساس آرامش مي كنيد. شكم شما هنوز خيلي بزرگ نشده است و بخش عمده دردها و عوارض اوليه حاملگي از بين رفته اند. هر وقت كه مي توانيد يكجا بنشينيد، لم دهيد و لذت ببريد. (من که همش خوابم و لذت میبرم ) اكنون شما مستعد ابتلا به واريس هستيد؛ خصوصا اگر مادر شما هم به اين عارضه مبتلا باشد. (خداکنه من اینجوری نشم )  يك پياده روي سريع در طول روز نيز مي تواند با افزايش سرعت گردش خون به شما كمك كند .(من که حسابی تنبل شدم از اینجا تا خونه مامانی به زور میرم ) ...
21 شهريور 1391

کلی حرف نزده

سلام خانومم سلام دخترم ببخشید مامانی این چند وقت نتونستم بیلم وبلاگت رو اپ کنم (مامانی شرمنده میشود ) یه چند روز که سرور نی نی وبلاگ داشت رشد میکرد  نمیشد بیام اخه به رشدش لطمه میزد خلاصه ..... همچین که نی نی وبلاگ خوب شد اشتراک نت ما فرت شد (یعنی به اتمام رسید ) وای مهراسا امروز وقتی دیدم بالای وبلاگت نوشته " مهراسا جان تا این لحظه ، 4 ماه و 23 روز و 14 ساعت و 35 دقیقه و 52 ثانیه تو دل مامانشه " باورم نمیشد روز ها دارن تند تند میگذرن تا تو بیایی تو بغلم پنجشنبه گذشته 20 هفته ت تموم شد و وارد هفته 21 شدی و این یعنی نصف راه رو اومدیم یه 20 هفته دیگه مونده اون هفته مثه امروز اینقدر تکون میخوردی که دلم ...
21 شهريور 1391